نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: دلم می خواهد ازدواج کنم ولی هربار بهم می خورد

1431
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32990
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دلم می خواهد ازدواج کنم ولی هربار بهم می خورد

    سلام
    دختری 23 ساله هستم.فرزند اخریه خانواده هفت نفره..لیسانس مهندسی کامپیوتر
    دوتا خواهرو دوتابرادردارم
    اوناازذواج کردن فقط منو برادرم مجردیم
    دقیقا نمیدونم مشکل چیه.هرخواستگاری میاد حالا با هرشرایطی اخرش به ازدواج ختم نمیشه.بعضی وقتا توهمون مرحله اول که میبینم طرف به دلم نمیشینه یا باهم صحبت میکنیم به توافق نمیرسیم.
    چندهفته پیش یکی از خانومای فامیل منو به خواهرزاده ش معرفی کرد...خداییش پسرخوبی بود خیلیم به دلم نشسته بود ولی بازم طرزفکرامون به هم نمیخورد چهارساعت باهام حرف زد بعد قرارشد فکرامونوبکنیم بعدازسه روز زنگ زدن گفتن ما به هم نمیخوریم.البته بگم ایشون فوق العاده مذهبی بودن ..منم خانوادم مذهبین ولی میانه روهستیم نه مثل اونا سختگیر..
    نمیدونم چرا من نمیتونم ازدواج کنم..همه ی دوستام متاهلن..تو فامیلای بابا و مامان تنها نوه ی مجرد دم بخت تو دخترا فقط منم..تنهایی اذیتم میکنه .خواهرام که دگیرزندگی و بچه هاشونن.
    اینم بگم بابام وقتی با مامانم ازدواج کرد مامانم ازشوهراولش که فوت کرده بود سه تابچه داشت ینی تو 25 سالگی با سه تا بچه بابابام که برادرشوهرش میشد ازدواج کرده بود..بابام همین موضوع رو بهانه کرده و رفته بعداز بیست و شیش سال زندگی زن دوم گرفته اونم زن مطلقه ای که یه بچه داره...این موضوع هم من هم مامانمو داغون کرده ...عصبی و کلافه شدیم...تازه حالم یکم بهترشده ولی بازم احساس بدی دارم ...تعداد خواستگارام خیلی کم شده شاید دلیلش همین کاربابام هست اخه چرا؟؟
    دوس دارم ازدواج کنم واقعا از این تنهایی و سردرگمی خسته شدم هیچ دلخوشی تو زندگیم ندارم..بعضی وقتا فکرمیکنم خدامنو مامانمو به حال خودمون رها کرده...
    منی که 23 سال پاک زندگی کردم هیچ خطایی ازم سرنزده...
    ازبابام متنفرشدم بخاطرکاری که با مامانم کرد زنی که پای همه ی سختیای زندگیش وایساد...

  2. کاربران زیر از asra23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30790
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    1
    تشکر شده 14 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    نگران نباش بلاخره ازدواج هم سر میرسه ولی خوب کاری میکنی که تو انتخاب دقت میکنی ولی حساسیت زیاد نشون نده

  4. کاربران زیر از ebrahim.vt بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    سلام عزیزم یکم قوی باش اینجوری نیست که اول شخصی که خاستگاریت میاد مناسبت باشه و به ازددواج ختم بشه
    ازدواج کردن و پیدا کردن شخص مناسب خیلی سخته پس ارزشش رو داره اگر چند ساله دیگه هم صبر کنی تو سنی نداری فقط 23 سالته نباید نگران این چیزها باشی سر خودتو گرم کن و به خدا توکل کن
    از خودش بخواه مردی رو که برات مناسبه سر راهت قرار بده و با خیال راحت به زندگیت ادامه بده
    چون وقتی به خدا توکل کنی دیگه باید اروم باشی و بهش اعتماد کامل کنی
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  6. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27671
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    995
    تشکر شده 634 بار در 431 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    مطمئن باش همین روزا شما هم عروس میشین
    سنتون که خوبه من دختر میشناسم 34 سالشه هنوز مجرده ....
    فکر گذشته هم نکنین که ، کی چیکار کرد و نکرد
    گذشته ها گذشته ....

  8. کاربران زیر از Tarah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    نگران نباشید و توکلتون به خدا باشه انشاءا... اونی که خدا میخواد نصیبتون میشه فقط حواستون باشه یه وقت بخاطر فرار از تنهایی یا اینکه فکر کنید براتون دیر شده چشم بسته ازدواج نکنید. هنوز سنی ندارید پس نگران نباشید. خوشبخت باشید.
    امضای ایشان
    آنکس که ظلمی بر دوش دارد، رستگار نخواهد شد.

  10. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30434
    نوشته ها
    521
    تشکـر
    199
    تشکر شده 452 بار در 246 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    نماز جعفرطیار بخونین...دستورش تو اینترنت هست...
    امضای ایشان
    جوری عاشقتم که

    انگار دنیا فقط همین یه مرد رو داره

  12. کاربران زیر از hamideh banoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,325 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    سلام دوست عزیز
    اول اینکه هرکسی یه روزی که وقتش برسه ازدواج میکنه
    بسپر به خدا و توکل کن دعا زیاد بخون توی جلسه های زنونه شرکت کن همیشه خوش صحبت باش وآراسته
    از خدا بخواه بهترین چیزها با جزییات ازش بخواه
    شک نکن خدا به وقتش بهترینشو نصیب میکنه هنوز 23سالته
    هیچ وقت ناامید نشو و سریع از روی احساس تصمیم نگیر یه عمررر قراره با انتخابت زندگی کنی
    پس عاقلانه تصمیم بگیر تا یه عمر عاشقانه زندگی کنی

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32990
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    سلام عزیزم یکم قوی باش اینجوری نیست که اول شخصی که خاستگاریت میاد مناسبت باشه و به ازددواج ختم بشه
    ازدواج کردن و پیدا کردن شخص مناسب خیلی سخته پس ارزشش رو داره اگر چند ساله دیگه هم صبر کنی تو سنی نداری فقط 23 سالته نباید نگران این چیزها باشی سر خودتو گرم کن و به خدا توکل کن
    از خودش بخواه مردی رو که برات مناسبه سر راهت قرار بده و با خیال راحت به زندگیت ادامه بده
    چون وقتی به خدا توکل کنی دیگه باید اروم باشی و بهش اعتماد کامل کنی
    شدیدا تنهاااااااام نیاز به پشتوانه عاطفی دارم

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کلافه شدم دیگه

    عزیزم یه وقت نکنه خدای نکرده به خاطر نیاز عاطفیت که احتمالا به خاطر عملکرد پدرتون بوده، تن به ازدواجی عجولانه بدی.
    مجردی خیلی بهتر از اینه که با کسی زیر یه سقف بری که ذره ای ارامش کنارش نداشته باشی.
    میدونم اگه پدرتون اینکارو نمیکرد و شما ارتباط عاطفی عمیق تری باهاش داشتین شاید اینقدر احساس خلا نمیکردین. اما اتفاقیه که افتاده. مواظب باشین تصمیمی نسنجیده نگیرین.
    بعدش هم 23 سال که سنی نیست. زمان مامانت رو با الان مقایسه نکن. اون زمان دخترا تو 16 سالگی می رفتن خونه بخت. الان تا دخترا درسشون رو تموم کنن و پسرا سربازی شون رو، خودش کلی زمان میبره. تازه بعدش پسرا باید برن دنبال شغل یا ادامه تحصیل. که همه اینا سن ازدواج رو بالا میبره.

    البته درکت میکنم. چون منم وقتی هنوز باردار نشده بودم، همش میگفتم مامانم همسن من بود دوتا بچه داشت. مادرشوهرم سه تا بچه داشت و...
    اما این افکار غلط فقط ازارت میده و هیچ سودی نداره.

    شما بیشتر تو مجالس خانما شرکت کن. تو اجتماع زیاد حضور داشته باش. با رفتار و ظاهر مناسب خیلی راحت میتونی توجه مادرایی که واسه پسراشون دنبال عروس میگردن، یا اقایونی که قصد ازدواج دارن رو جلب کنی.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد